گاهی

خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند

خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند
خاطرات خیلی عجیبن
گاهی اوقات می خندیم
به روزایی که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم به
یاد روز هایی که می خندیدیم…
گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نسیت
چون باعث میشه نتونی به جایی برگردی
که از همون اول هرگز نباید قدم میگذاشتی…….
درست است که الان دیگر خیلی چیزها را میدانم...
ولی
این را هم میدانم که
خیلی
وقت ها
ندانستن
بهتر از دانستنه!!!
دوست دارم یک بارانی بلند بپوشم !
و در خیابان شانزالیزه ی ذهنم قدم بزنم و
باورکنم
هنوز حرفی در سر دارم
که ارزش ِ گفتن داشته باشد...
حرفی
که هرچه هست سر به زیر نیست ...
کاش ...
کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند...
اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود...
دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام...
سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست!!!
دنیا راببین ...
بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،
بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید
بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،
ولی هیچ کس نمیفهمد......
❀ ✿ ❁ ✾ ☃ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ سـوگـ ـ لـ ـی ӝ̵̨̄ʒ☃❀ ✿ ❁ ✾
احساس پرانتزی را دارم
که همه ے اتفاقات خوب
داخل آن اتفاق مے افتد .
آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام ...
خیانت چیست...؟
حتما نباید به معنای ترک کردن وهمخوابی با دیگری باشد .. گاهی خیلی از آدمهایی
در حالیکه با تو هستنند ؛به تو خیانت میکنند .. هنگامی که در کنارت قدم
میزنند .. ولی ...
ولی نگاههای معنا داری به دیگری میکنند .. هنگامیکه از یه بوسه ی تو ..
.. هنگامیکه میخواهند در موردت
صحبت کنند .. بجای گفتن محاسن اخلاقیت .. از اندام زیبایت سخن میگویند ..
میتوانی آن برق وحشتناک شهوت را در چشمانش بخوانی . . . .
وای ....
وای برما .. بدتر از همه آنکسی ست که از همان ابتدای دوستی .. تورا برهنه وبدون
لباس بر روی تختش تصور میکند .. و با پستی تمام به تو پیشنهاد دوستی ساده
وپاک را میدهد ........!
وای بر ما ..
که گرفتار چه گرگهایی هستیم ...

برین کنار سامورایی اومد.وووووووووووووووووووووووووووووووو

حکــــم اعــدام بود ، اعدامـــی لــحظه ای
مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی
این چــــه کـــاریست !؟؟ زنــدانی خـــنده ای
کــرد و گفت : بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین
بیفتم ،ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !

برای بعضی دردها نه میتوان گریه کردنه میتوان فریاد زد...
برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کردو بیصدا شکست...
ن نمیدانی .....هیچکـــس نمی داند ...
پشت این چهره ی آرام در دلم چ می گذرد ....ا
این آرامش ظاهر و این دل نا آرام ......
چقدر خسته ام می کند...

تو...
به افتادن من در خیابان خندیدی من...
همه حواسم به چشمان مردم بود که عاشق خنده ات نشوند
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

